ارغوانارغوان، تا این لحظه: 12 سال و 1 ماه و 19 روز سن داره

ارغوان آرام جان

پست موقت

دوستای گلم  ما حدودا 10 روز نیستیم آخه بابای ارغوان میره ماموریت اصفهان ، من و ارغوان بانو هم میریم تهران  برای خرید عید ،خونه عمو علی.مادر جون و حاجی بابای ارغوانم اونجا هستن. امیدوارم به کوچولوم خوش بگذره راستی ولنتاین مبارک   ...
25 بهمن 1392

ابن روزها با ارغوانم

وای که زمان چه زود می گذرد ،سر چرخاندیم و بهمن ماه از نیمه گذشت.چهار روز دیگر ارغوان 23 ماهگی را تمام میکند و آرام آرام  دنیای من و باباش 2 ساله میشود.باورم نمیشود انگار همین دیروز بود .... امید زندگی ما الان معنی بیشتر کلمات رو میدونه ، اسم اشیا و جاشونم بلد شده.تازه به مامانش هم کمک میکنه!دختر عسل بابا دیگه عاشق عموپورنگ شده و با شعرهای اون نانای نانای میکنه.ازروزی هم که توی روزنامه عکس (عادل فردوسی پور)رو دیده دیگه همیشه توی تلویزیون دنبالش میگرده و میگه (عمو آدیل)!کاش میشد به آقای فردوسی پور بگیم تا بدونه ارغوان اینقدر دوستش داره!! ارغوان گاهی میاید و منو بوس میکنه و میگه (مامان دووست داارم) و من مطمئن میشوم...
16 بهمن 1392

هفته اول بهمن ماه هم گذشت

  دختر گل مامان چهارشنبه هفته قبل با مامانم رفته بودیم تبریز و مامان فرشته براش کمی خرید کرد ، از شنبه هم حاجی بابای ارغوان و مادرجونش (مامان وبابای بابا)پیش ما بودند آخه بابا مهدی ماموریت بود و کلی به ارغوان خوش گذشت ورفتیم شوراسنتر و پروما و کلی گشتیم ومادرجونم خرید کردن. برای ارغوان یه جفت کفش سفید چرمی هم گرفتم  (کفش ورنی سفید رو هم قبل از به دنیا آمدن ارغوان دخترعمویم (لیلاجون)از مکه آورده بود)  چند تا از خریدهای ارغوان در ادامه مطلب   ...
8 بهمن 1392
1